+ هنوز دارم فلوچارت نگهداری از نوزاد رو پر میکنم. مثلا گریه گرسنگی با گریه دلدرد با گریه ی درد هر کدوم فرق می کنن. هرچند گریه و نا آرومی ناشی از کثیف بودن خیلی شبیه گریه دلدرده ولی با دقت میشه از هم تشخیصشون داد! با این حال خیلی از وقتا از خودم میپرسم، چشه؟ باید چیکار کنم؟!
+ کوچولو هر ۱.۵ تا ۲ ساعت یبار شیر میخوره، که اگه وقت شیر دادن، آروغ گرفتن و خوابوندن رو ازش کم کنیم حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت آزاد میمونه، البته در حالت ایده آل! یعنی دلدرد نداشته باشه، نخواد توی بغل بمونه و . خلاصه بگم، بچه داری یه کار ۲۴ ساعته ی کامله و برای تک تک ثانیه هات برنامه داره :)
+ پارسا هم رفلاکس داره هم دلدرد ولی کولیکی نیست خدا رو شکر.بزرگترین مشکل من فعلا همین رفلاکسشه، دلم میسوزه. نمیدونم چیزی از این شیر هم بهش میرسه یا همش میشه خامه و پنیر :|
+ تا حالا مقاومت کردیم در مقابل شیشه و پستونک، هردومون، من و پسری. ولی گاهی که به خاطر رفلاکسش نمیتونه درست شیر بخوره و فاصله ی خوردنش میشه هر ۱۰ دقیقه یبار، دیگه چاره ای نمیمونه جز پستونک، تا زمان شیر خوردن رو دوباره تنظیم کنه.
+ شیفت دوم کاری از اومدن همسر شروع میشه. شیفت صبح متعلقه به پسر، تمام وقت. شیفت دوم برای کارهای خانه و غذا، شیفت شب، بازم پسر :)
+ مادربزرگِ مادرم، پریشب به رحمت خدا رفتن. خیلی ماه بودن، خدا رحمتشون کنه. چقدر دوست داشتیم نبیره شون رو ببین ولی حیف که اجل امان نداد رسم روزگار همینه، یکی بیاد یکی بره.ممنون میشم فاتحه ای براشون بخونید
+ ببخشید که پست خیلی روزمرهگونه است. پیشم خودم میگم، شاید این تجربه ها به درد کسی بخوره. و ببخشید که کم هستم و نظر نمیذارم. توی وقتای خیلی مرده، نهایتا میرسم پستاتون رو بخونم، بعضی وقتا حرفی هم دارم ولی فرصت نمیشه برمن ببخشایید :)
درباره این سایت